حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

به نسیمی همه راه به هم می ریزد ...

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه، یک روزهمین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

بهانه های دل بی قرار شیرین است ...

برای دیدن تو انتظار شیرین است

بهانه های دل بیقرار شیرین است

لطیف و سبز و غزل گونه می رسی از راه

بهار عمر منی،بهار شیرین است 

میان آتش عشقت چه سبز می رویم!

جوانه بستن دل در شرار شیرین است

به گرد چشم تو گردم،همواره تا جان هست

فنا شدن به سر این مدار شیرین است

اگر چه بی تو سرودن برای من تلخ است

ولی طلوع گل از پای خار شیرین است

برای گفتن دردم، دلی امین می خواهم

که گفتگوی غم بی شمار شیرین است