حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

حرف های کودکانه

رد پای یک غایب

یا علی و یا نبی

با درودی بیش و سلامی به رسم کیش 

چه خوش گفت تاجدار مسلک ستیز که قدوم مبارک بر نهاد و ما را به نعم وافر سهیم... 

چه خوش گفت بزرگ مسلک ما که ایها الناس بر خیزید بر نماز... 

و اینک چشم جمال محمد به این دنیای کم وجود و شایدی بی وجود گشوده شد کین گیتی بی وجود نمایی از خود بالیگی و غرور در خویشتن بیابد. شوربختانه زعیمان به تمثال هتاک ارزش ننهند و دست به تشکر نبرند. 

این موجود الهی این وجود لایتناهی قادم مبارک بشد و منت تبارک الله احسن الخالقین که صدای خویش را به باد سپرد که ای مردم خدایی هست صاحب مهربانی و حسابی هست کین به ره افتدی نعم بی پایانی هست. ولیکن کس ظن ستیز نماید و لطف خویش را ارجح تر زین پس قدار بباشد و الرحمن نباشد... 

پس شاد باد این روز وسیع که به یاد نخواهد داشت تاریخ کین روز وسیم 

 

اهنیک بمبعث من انشق له القمر 

وسجد له الشجر 

وسلم علیه الحجر 

وشکی له الجمل 

وهام به قلب البشر 

نبینا الاکرم محمد 

صلی الله علیه و آله و سلم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد