نمی خواهم
نمی خواهم بمانم
در این سرای زشتی
در این فضای تیره
نمی خواهم
نمی خواهم بدانم
چرا بی درد عشقی
چرا بی فکر و سستی
نمی خواهم
نمی خواهم ببینم
سیاهی دلت را
که از حسد زکینه پر شده و می میره
نمی خواهم
نمی خواهم بگویی
که آسمان دلت
ابریه و می گیره
اما بگو که جانم
بگو که من بدانم
چرا که به جای کینه
به جای خشم تیره
نمی کنی دلت را
محمل عشق نابی
که تا ابد بماند
در این سرای هستی
شاعر: ف.ق