گله دارم ز دنیا که گناه، اشتباه، خبط و خطا بیدادگر شدند. چه گویم از وجود نادمان عالم، خسرانان این کاخ خاکی؟! گویم غریبی حتم باشد که دلیلی مشهود گردد. یک ببخشد و منت نهاد و دیگری خست و مال اندوز نگاشت.یک نخورد و حسرت پنداشت و دیگری طمع مرگ چشد که هیچ دیگر آرزویی نداشت!
در این اثناء عالمی مدعی پروردگار شود که گوید خدای در زمره شما بکجاست! عیسی پشت در اذن دخول به زندگی خواهد واحسرتا که کس نیافت مستقبل ایشان. سینه محمد انباشت گر جلال گشت و بنده به حکم حیوان ظالم بگشت.نور باده پیغمبری و صاحبی منور بشد و سلمان به حکم طفیلی توهین چاره بدید!
کشیشه به ظاهر مسعود جرات بیافت و قرآن ما وثوق بگشت.جالب آنست که بنده ، بنده نواز هست و خدای من جلوه ها بنماد.شاکی نشو از نا بهنجاری که خست و خفت ابزار ابلیس بگشت اما یک دارم اندر خورجین عالم و آدم که بگفت:
ظالمان سعی بر ظلم کنید خاصمان کفش بر کودک جفت کنید
حکم بر دست کند که آید ناجی من سر بر پا اندازد و گوید این است حکم من